تبلیغات
من لیلا بودم اما سر به بیابان گذاشتم من لیلا بودم اما همه میدانستند مجنون توام... تو آسوده رفتی و پنداشتی حتی صدای پایت را هم نمیشنوم اما... اما من همه چیز را دیدم و دم نزدم سکوت کردم و سعی کردم در آخرین لحظات چشمانت را از بر کنم تو رفتی و بهانه ات هم بی سرانجامی این عشق بود تو رفتی و با خودت ته مانده های امیدم را هم بردی با آخرین تکه های غرورم دنبالت کردم و تو باز هم صادقانه دروغ گفتی و عبور کردی...من هم لیلای این قصه بودم هم مجنونش
تعداد بازديد : 110
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب