
اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید
ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!!
حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!
تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !
تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!!
توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره
تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش
از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشو یه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه
می بینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر ناز کش باشه
می بینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (وحتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که به شدت میسوزه.
تعداد بازديد : 126
خالی بندی های دخترونه !!!
حقیقت : باباش کارمند جز تو یهاداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا ۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰
هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی !!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا ... نیاوران,جردن ,... تبریزیها : دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه کجایی ؟ می گه : ولیعصر - همافر !! , من نمیدونم تو یه فلکه مگه چند تا خونواده زندگی می کنن),وقتی می خواد از اتاقش بره آشپزخونه و برگرده, نفس نفس می زنه ! خونشون دیگه رو متر مربع نیست ... با هکتاره !!! یکی هم همش صداش می کنه ! پیشخدمتشونه
حقیقت : خونشون (تهران - شوش . تبریز - ۴۰ متری ) , ۷۵ متری و اجاره ! اونیم که صداش میومد مامان بزرگ پیرشه , نه پیش خدمتشون
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۳. ۳ تا ماشیندارن ... Murano 2009 , BMW 740i , Benz S350 که تو پارکینگ کارخونشون پارکه ! ولی باباش چون می ترسه دخترشو بدزدن! ، براش پراید صندوق دار مدل75 خریده که کسی نفهمه مایه دارن !!
آخه یهو دارایی هم بهشون گیر می ده !
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۴ . سرگرمی هاش :سفر به آنتالیا و اقامت تو بهترین هتلش ، پارتی گرفتن تو خونه ی بزرگشونهو وقتی می خواد
مطالعه کنه ، می ره تو جکوزی شخصیش ...
حقیقت : سرگرمی اصلیش کشیدن موی خواهر کوچیکشه که گریه اش بندازه و خودش بخنده ! گاه گاهی هم بادوستای قشنگش ، می ره کافی نت ، تا این توهمات رو تحویل پسرای لیستش بده !!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۵ . رو لباس خیلی حساسه !! سفارش می ده داییش که سوییسه ، براش بهترین هارو بفرسته . امکان نداره حتی لباس زیرش ایرونی باشه ! یه لنگه ی جورابش کلی قیمتشه !!
حقیقت : پسر خالش بعد از خدمت مقدس سربازی ، شلوارش رو داده بهش ، از حراجی هم Converse خریده
۱۴ هزارتومن ! دیگه ؟ ... با یه تی شرت میکی ماوس و ... مانتوشم از این مانتو فقط ۸۰۰۰ تومن خریده !
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۶ . چندین عمل زیبایی انجام داده ! فک و صورت ، بینی ، سینه ، لنگ و پاچه ، ...
حقیقت : عمل آپاندیس ، یه بارم دستش در رفته ، مامان بزرگش جا انداخته براش !!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۷ . بس که پسرا بهش پیشنهاد می دن و این موضوع اذیتش می کنه ... بیشتر وقتا خونه است و توسینمای خانگی شخصیش ، فیلم های 2011 رو نیگاه می کنه و حتی۲۰12 !!!
حقیقت : آنتن تلویزیونشون خراب شده ، ماه بعد درستش می کنن ، فقط شبکه ۴ رو می گیره ! اینم می شینه تماشا می کنه
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۸ . تو مهمونی های متعدد خونوادگی ، همش براش خواستگار پیدا می شه ، مامانش خسته شده بس که جواب رد به مامان پسرای فامیل و دوستا و آشناها داده !!
حقیقت : مامانش از ترس اینکه هیچ وقت خواستگاری برا دخترش پیدا نمی شه ، مرض عصبی گرفته !
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۹ . قرار بود جای نیکی کریمی ، تو فیلم زن ها فرشته اند از این استفاده بشه ! بخاطرموقعیت باباش ، که تو
ایران مطرحه کارخونشون ، رد کرد
حقیقت : تو تئاتر مدرسه شون بازی می کرد ، که از گروه اخراج شد !!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۱۰ . تو مهمونی که محمدرضا گلزار رو گرفتن ، اینم بود !!! ولی نه اینکه ... باباش کلفته ! کاریش نداشتن !
حقیقت : تو عمرش یه بار با پسر رقصیده ، اونم عروسی فامیلشون، با پسرخالش
تعداد بازديد : 132
داستان بسیار زیبا و آموزنده مادر نابینا
My mom only had one eye. I hated her… she was such an embarrassment.
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود
She cooked for students & teachers to support the family.
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت
There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.
یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره
I was so embarrassed. How could she do this to me?
خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟
I ignored her, threw her a hateful look and ran out.
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم
The next day at school one of my classmates said, “EEEE, your mom only has one eye!”
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره
I wanted to bury myself. I also wanted my mom to just disappear.
فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد…
So I confronted her that day and said, ” If you’re only gonna make me a laughing stock, why don’t you just die?!!!”
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟
My mom did not respond…
اون هیچ جوابی نداد....
I didn’t even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger.
حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .
I was oblivious to her feelings.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت
I wanted out of that house, and have nothing to do with her.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم
So I studied real hard, got a chance to go to Singapore to study.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم
Then, I got married. I bought a house of my own. I had kids of my own.
اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی…
I was happy with my life, my kids and the comforts
از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم
Then one day, my mother came to visit me.
تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من
She hadn’t seen me in years and she didn’t even meet her grandchildren.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو
When she stood by the door, my children laughed at her, and I yelled at her for coming over uninvited.
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبر
I screamed at her, “How dare you come to my house and scare my children!” GET OUT OF HERE! NOW!!!”
سرش داد زدم “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!” گم شو از اینجا! همین حالا
And to this, my mother quietly answered, “Oh, I’m so sorry. I may have gotten the wrong address,” and she disappeared out of sight.
اون به آرامی جواب داد : ” اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .
One day, a letter regarding a school reunion came to my house in Singapore .
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه
So I lied to my wife that I was going on a business trip.
ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .
After the reunion, I went to the old shack just out of curiosity.
بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .
My neighbors said that she is died.
همسایه ها گفتن که اون مرده
I did not shed a single tear.
ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم
They handed me a letter that she had wanted me to have.
اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن
“My dearest son, I think of you all the time. I’m sorry that I came to Singapore and scared your children.
ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،
I was so glad when I heard you were coming for the reunion.
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا
But I may not be able to even get out of bed to see you.
ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم
I’m sorry that I was a constant embarrassment to you when you were growing up.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم
You see……..when you were very little, you got into an accident, and lost your eye.
آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی
As a mother, I couldn’t stand watching you having to grow up with one eye.
به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم
So I gave you mine.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو
I was so proud of my son who was seeing a whole new world for me, in my place, with that eye.
برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه
With my love to you,
با همه عشق و علاقه من به تو...
تعداد بازديد : 166
زغال قلیونتیم ، بکش خاکستر شیم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زغال قلیونتم رفیق! میسوزم تا بسازمت!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سوزن رفاقت در تیوپ قلبم فرو رفت و گفت: فییییییییییس
تازه فهمیدم پنچرتم رفیق!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پدال دنده موتورتیم با پا بزن تو سرمونو خلاصمون کن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پوست موز زیر پاتم ، حال میکنم اگه افتخار بدی پاتو بذاری روم !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به لوتی میگم : آب بده دریا میده ، میگم گل بده گلستان میده ، میگم معرفت و دوستی بده همش شماره تو رو میده !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آب دماغتیم…آنتی هیستامین بخور ، فنا شیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قرمزی چشاتم نفازلین بریز فنا شیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بند کفشتیم گره بزن خفه شیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کش شلوارتم رفیق ولم کن تا آبروتو ببرم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سیگارتیم بکش تا دود شیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زنگ در خونتم هر کس تو رو بخواد باید منو بزنه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چروک لباستیم اتو بزنی هلاک شدیم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تریپ مرام : کلنگتم عمله !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سلامی به گرمی آش رشته که با پیازداغ روش نوشته :
“مرامت منو کشته“
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه
پیش مرگ همه ی میوه هاست !
نارنگیتیم هلو !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
این اس ام اس رو میزنم به سلامتی همه خوبا
که سخت مشغول شطرنج زندگی اند
و نمیدونن ما مات رفاقتشون هستیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیروز روز جهانی آوارگان بود، توقع داشتم یه تشکر خشک و خالی از ما میکردی که یه عمریه آوارتیم !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بزرگترین دشمن آدم پوله:هر چی دشمن داری بده به من و خودتو خلاص کن!
تعداد بازديد : 148
بنگر که چقدر دست تکان می دهم ، گویا مرا برای وداع آفریده اند . . .
چمدانت را می بستی
مرگ
ایستاده بود
و نفس هایم را می شمرد ....
ما گذشتیم وگذشت آنچه که با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران
چو رخت خویش بر بندم از این خاک
همه گویند با ما آشنا بود
ولیکن هیچ یک کس ندانست کین مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بو د
هر موقع عاشق شدی خودتو بکش جدی بکش راحت تره
باور نداری باشه گوش نکن خدا نصیب دشمنت نکنه
یک روز مرگ از زندگی میپرسه چرا مردم تو رو دوست دارن ولی من رو نه؟
زندگی میگه :اخه تو حقیقتی و من یک دروغ
می دونی کی می فهمی دنیا دو زه؟
وقتی که هر کسی که دوسش داری بهت می گه تا اخر دنیا باهاتم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
آسمانم غم گرفت
هیچ کس برکه طوفانیم را حس نکرد
آنکه سامان غزلهایم از اوست
بی سر و سامانیم را حس نکرد
تعداد بازديد : 135
خانـم ها نیـازمند چـه جـملاتی هستنـد !
( قابـل تـوجه آقـایان ! )
آقایان محترم شاید ندانید که یک جمله ساده چقدر می تواند روی زندگی مشترک تان تاثیر بگذارد و اعتماد همسرتان به شما و زندگی مشترک تان را بیشتر کند. اگر از آن دسته مردهایی هستید که فکر می کنند، جملات اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است درون شماست، کاملا در اشتباهید. باید باور کنید که دنیای ذهنی زنان و مردان تفاوت زیادی دارد و اگر می خواهید همسرتان را خوشحال کنید باید به دنیایش وارد شوید و او را به شیوه خودش آرام و شاد کنید.
تا زمانی که با این احساسات درونی تان جمله ای نسازید و همسرتان را از آنها با خبر نکنید، هیچ اتفاق خوبی در زندگی مشترک تان نخواهد افتاد. اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشناتر شوید.
زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آنها بگویید که چه چهره زیبایی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از اینکه گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد.
البته بی گدار به آب نزنید و بدون آنکه برای حرف تان دلیلی داشته باشید او را ستایش نکنید. چون درست در زمانی که به همسرتان می گویید، چقدر زیبا هستی... او دلیل شما را خواهد پرسید و خواهد گفت از چه نظر؟ پس سعی کنید برای این ادعای تان جزئیاتی را هم مطرح کنید و به این فکر کنید، چه چیز در او زیباتر است و بعد سراغ تعریف کردن بروید.
این که همسر شما بشنود که او فردی بی همتاست و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد. زن ها دوست دارند، بدانند که با تمامی گزینه های دیگری که شاید همسرشان به آنها برای ازدواج درنظر داشته فرق می کنند و آنها ویژگی هایی دارند که از نظر شوهرشان در هیچ کدام از زن های دور بر هم وجود ندارد.
شما باید این خاص بودن را به او گوشزد کنید و بگویید که کدام یک از ویژگی های همسرتان بیش از دیگر ویژگی ها، شما را تحت تاثیر قرار داده. این موضوع نه تنها حس خوب مورد توجه قرار گرفتن و قدردانی شما را به او می دهد بلکه باعث می شود که او تمرکز بیشتری روی ویژگی های مثبتش داشته باشد و برای پررنگ کردن شان تلاش کند. زن ها دوست دارند از شوهرشان بشنوند که پر از صفات مثبت هستند و این که همسرشان به دلیل همین صفات به آن ها افتخار می کند.
زن ها دوست دارند، همسرشان به رابطه ای که دارد افتخار کند و به دلیل آرامشی که در این رابطه دارد هم از آن ها قدردانی کند. این قدردانی ممکن است به شکل های مختلفی صورت بگیرد. مثلا وقتی مردی زودتر از سر کار می آید و به همسرش می گوید، دوست داشتم امروز بیشتر کنار تو باشم یا این که دوست دارم وقتم را بیشتر با تو بگذرانم و باقی مانده کارهایم را هم کنار تو انجام دهم می تواند یک حس فوق العاده را در زنان ایجاد کند.
با شنیدن این قدردانی ها زن برای بیشتر درک کردن همسرش تلاش خواهد کرد و برای این که همسرش در ساعات بیشتری که در خانه است آرامش داشته باشد و این اتفاق را تکرار کند، مصمم تر خواهد شد. آن ها از این تصور که مردشان دوست دارد ساعتی از روز را تنها کنار او و تنها برای استفاده از وقت ۲نفره شان مشخص می کند بیش از هر چیزی خوشحال می شوند.
اگر می خواهید همسرتان از این که دوستش دارید مطمئن شود چاره ای جز گفتن این حرف ندارید اما مهم تر از گفتن این حرف ها عملکرد شماست. زن ها دوست دارند عشق تان را با کارهای تان نشان دهید. دادن یک شاخه گل، یک هدیه بی مناسبت، پیامک های احوالپرسی طول روز و خیلی کارهای ساده دیگر می تواند تاثیر خاصی روی رابطه شما بگذارد و این زندگی را در چشم همسرتان افتخار آمیزتر کند.
اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود، شما باید مراقب تمام حرف هایی که میان تان رد و بدل می شود باشید و فکر نکنید کلمات تاثیر چندانی ندارند. مهم تر از همه این که باید مراقب قول هایی که به همسرتان می دهید باشید. گرچه پاسخ مثبت شما به خواسته های همسرتان می تواند او را خوشحال کند اما عمل نکردن به وعده های کوچک و بزرگ تان مشکل را چند برابر خواهد کرد و تاثیری منفی روی نگاه همسرتان به شما و رابطه خواهد گذاشت.
برای زن ها مهم ترین اتفاقی که می تواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن عذرخواهی مردشان است. آن ها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوری ها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کرده اید قبل از توضیح دادن دلایل تان از او عذر خواهی کنید.
اینکه شما بدون گفتن این که پشیمانید شروع به توضیح دادن و دلیل تراشی کنید می تواند ناراحت کننده ترین واکنش بعد از دعوا برای یک زن باشد. پس اگر نمی خواهید اوضاع را از این که هست خراب تر کنید با یک جمله ای که از ته دل می گویید همه چیز را رو به راه کنید؛ بگویید: ببخشید و متاسفم!
حتی اگر یک سوپرمن نباشید باید بتوانید به همسرتان اطمینان دهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگی تان را چیزی تهدید کند. گرچه شما با رفتارهای تان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او از ته دل غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را به کار ببرید و به او آرامش دهید.
اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید. ایجاد احساس آرامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار آرام تر و اعتمادش به زندگی مشترک تان را هم بیشتر خواهد کرد.
اگر همسرتان مدتی است که ناراحت یا پریشان است اما توضیحی در این مورد به شما نمی دهد، باید خودتان پیش قدم شوید. شاید او مشکل بزرگی دارد که گفتنش برایش آسان نیست و شاید هم منتظر جرقه ای از طرف شماست. یادتان نرود که هیچ ناراحتی بی دلیل نیست و این که شما از کنار این پریشانی ها بگذرید و آن ها را جدی نگیرید، می تواند همسرتان را ناراحت تر از آنچه هست کند و حتی گاهی زندگی مشترک تان را هم زیر سوال ببرد.
پس بعد از هر دلخوری که بین تان پیش می آید یا حتی زمانی که می بینید رفتار همسرتان تغییر کرده اما دلیلش را نمی دانید، به او پیشنهاد گفت وگو دهید و حتی اگر از این گفت وگو طفره رفت برایش توضیح دهید که شنیدن حرف ها و احساساتش چقدر برای شما اهمیت دارد و چقدر برای بهتر کردن زندگی مشترک تان اشتیاق دارید. |
تعداد بازديد : 158

هرگز در زندگی این دو را ابراز نکنید:
نخست، آنچه نیستید
و دوم ، همه آنچه هستید!

تلاش کنیم ندیده ها را ببینیم
دیدن آنچه که همه میبینند...
هنر نیست!

بهترین آیینه وجدان توست...
آگاه و بیدار باش...

خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست!!!
لحن بعضی ها،
زمستونیه...

آبی باش...
مثل آسمان...
تا عمری به هوای تو
"سر به هوا باشم"

خدایا
به خوبان جهان عزت داده ای و به بدان ثروت...
نکند ما به تماشای جهان آمده ایم؟؟

خدایا
مارو ببخش که در کار خیر
یا "جار" زدیم...
یا "جا" زدیم...

عمری گذشت تا باورمان شد
آنچه را باد برد...
خودمان بودیم...

ثبت احوال در شناسنامه ام
همه چیز را ثبت کرده
جز احوالم...

نه صدایش را نازک کرده بود
نه دستانش را آردی...
از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردم؟؟

تیغ روزگار شاهرگ کلامم را
چنان بریده
که سکوتم بند نمیاید!

چه خوشبختی بزرگی است...
بدبختی های کوچک!

گاه لازم است که انسان
دیدگان خود را ببندد
زیرا اغلب خود را به نابینایی زدن نیز
نوعی خوشبختی است...

بیش از حد عاقل بودن...
کار عاقلانه ای نیست!

اگر درد داری
تحمل کن...
روی هم که تلنبار شد
دیگر نمیفهمی کدام درد
از کجاست...
کم کم خودش...
بی حس میشود!!

برهنه ات میکنند
تا بهتر شکسته شوی
نترس، گردوی کوچک!
آنچه سیاه میشود...
روی تو نیست، دست آنهاست

میگن قیمت زمین تو قلب شما
گرونه!
ما که فقیریم
میشه تو خاطر شما چادر بزنیم؟؟

لعنت به همه قانون های دنیا
که در آن شکستنِ دل...
پیگردِ قانونی نـَدارد

یادم نرود که: من تنها هستم... اما تنها من نیستم که تنها هستم!



















تعداد بازديد : 158
چه شب ساکتی ! ! !
یا کسی در دنیا نیست ،
یا من در دنیای کسی نیستم ؟ !
یکی دو سالیست ،
دستانم فقط
با سیگار گرم میشود !
تنهایی یعنی این . . .
تعداد بازديد : 163
جهت ورود به چـــت روم کلیکـــ کنید
تعداد بازديد : 124